تو چشم تو یه حادثه ست که از ستاره سر تره
نجابتی تو چشماته که آبرومو میخره
خاطره هام مال خودم تموم شعرام مال تو
اگه بری تو قصه ها بازم میام سراغ تو
واسه چشمات پره شعرم تو دلیل قصه هامی
هر نفس هم نفس تو مث غم توی صدامی
نازکم از تو نوشتم گل من ترانه ای تو
مث تنهایی عاشق پر عاشقانه ای تو
منو ببر به شهر عشق گلایه ها تو خط بزن
توآرزو ی آخری
اگه پر از مصیبتی غماتو هدیه کن به من
تو ابروی دیگری
یه نیمه جون زخمیم بیا بیا نفس بده
نفس تویی هوا تویی
داغ چشاتو وا کن و ستاره هامو پس بده
که مالک صدام تویی
توآبرومو می خری
یه نیمه جون زخمیم بیا بیا نفس بده
نفس تویی هوا تویی
داغ چشاتو وا کنو ستاره هامو پس بده
که مالک صدام تویی
پیش خودم دل بستمو، بهش نگفتم حرفمو
حتی نگاه عاشقش، باز نشکست طلسممو
خواستم بگم هرچی که هست، مهر سکوتم نشکست بغض گلومو باز گرفت، من کم شدم اون ننشست
راستش زبونم بند اومد، وقفه تو اوج سایه کرد
رفت و خلا منو گرفت، من موندم و سکوت درد
هرچی تو فکرم بود، نبود، خالی شدم از کلمه
خواستم که راحتم کنه، خسته شدم یه عالمه
شاید یه لحظه ای دیگه، فرصت عاشقی بشه
دوباره یک شانس دیگه، شانس شقایقی باشه
شاید یه جا یه فرصتی، لحظه مجالمون بده
گفتنی رو باید بگم، گریه اگه اموووون بده
پیش خودم دل بستمو، بهش نگفتم حرفمو
حتی نگاه عاشقش ، باز نشکست طلسممو
خواستم بگم هرچی که هست ،مهر سکوتم نشکست
بغش گلومو باز گرفت، من کم شدم اون ننشست
میان بندگانت هر چه دیدم هوس ها جانشین عاشقی بود
به دستان دروغین محبت گلی دیدم شبیه رازقی بود
از تو بگذشتم و بگذاشتمت با دگران
از تو بگذشتم و بگذاشتمت با دگران رفتم از کوی تو لیکن عقب سرنگران
ما گذشتیم و گذشت آنچه تو با ما کردی تو بمان و دگران وای به حال دگران
رفته چون مه به محاقم که نشانم ندهند هر چه آفاق بجویند کران تا به کران
میروم تا که به صاحبنظری بازرسم محرم ما نبود دیده کوته نظران
دل چون آینه اهل صفا می شکنند که ز خود بی خبرند این ز خدا بیخبران
دل من دار که در زلف شکن در شکنت یادگاریست ز سر حلقه شوریده سران
گل این باغ بجز حسرت و داغم نفزود لاله رویا تو ببخشای به خونین جگران
ره بیداد گران بخت من آموخت ترا ورنه دانم تو کجا و ره بیداد گران
سهل باشد همه بگذاشتن و بگذشتن کاین بود عاقبت کار جهان گذران
شهریارا غم آوارگی و دربدری
شورها در دلم انگیخته چون نوسفران
کنار سیب و رازقی نشسته عطر عاشقی
من از تبار خستگی بی خبر از دلبستگی ، عاشقم
ابر شدم صدا شدی، شاه شدم گدا شدی، شعر شدم قلم شدی، عشق شدم تو غم شدی
لیلای من، دریای من آسوده در رویای من این لحظه در هوای تو گمشده در صدای تو
من عاشقم مجنون تو گمگشته در بارون تو
مجنون لیلی بی خبر در کوچه های در به در
مست و پریشون و خراب هر آرزو نقش بر آب شاید که روزی عاقبت آروم بگیرد در دلت
کنار هر ستاره ای نشسته ابر پاره ای
من از تبار سادگی بی خبر از دلدادگی، عاشقم
ماه شدم ابر شدی،اشک شدم صبر شدی،برف شدم آب شدی، قصه شدم خواب شدی
لیلای من، دریای من آسوده در رویای من این لحظه در هوای تو گمشده در صدای تو
من عاشقم مجنون تو گمگشته در بارون تو
مجنون لیلی بی خبر در کوچه های در به در
مست و پریشون و خراب هر آرزو نقش بر آب شاید که روزی عاقبت آروم بگیرد در دلت
salam kheyli ali bod , man dakhele saite gohardasht vasaton pm gozashtam age dost dashtid baham tamas begirid .
bye
بسیار زیبا بود
شاید یه کسی شب ها برای اینکه خواب تورو ببینه به خدا التماس می کنه شاید یه کسی به محض دیدن تو دستش یخ می زنه و تپش قلبش مرتب بیشتر میشه مطمئن باش یه کسی شب ها به خاطر تو توی دریای اشک می خوابه ولی تو اون رو نمی شناسی.
29507 بازدید
3 بازدید امروز
1 بازدید دیروز
52 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian